۱۳۹۱ دی ۶, چهارشنبه

سلسله طاهریان

طاهریان اولین حکومت مستقل ایران بعد از حملهٔ اعراب بودند.


« طاهریان نخستین سلسله ایرانی است که از اطاعت کامل خلفای بغداد سر پیچید و به تشکیل دولتی محلی و تا اندازهٔ زیادی مستقل در خراسان توفیق یافت. طاهریان از خاندان امیران و سرداران ناحیه‌ای در نزدیکی هرات به نام پوشَنگ یا فوشَنج بودند و در مبارزات ابومسلم برای روی کار آوردن بنی‌عبّاس شرکت داشتند. در اختلاف بین پسران هارون‌الرشید ، امین و مأمون، طاهر پسر حسین جانب مأمون را گرفت و در جنگی که علی بن عیسی بن ماهان، سردار امین، در ری برضدّ مأمون کرد، طاهربن حسین او را شکست داد و کشت. هنگامی که مأمون به خلافت رسید به پاس این خدمات طاهر را، برای پاسداری از امنیّت شهر، شُرطه بغداد کرد و چند سال بعد حکومت خراسان را به او داد.

نوشته‌اند که طاهر پس از فتح بغداد، هنگامی که می‌خواست با امام رضا ولیعهد مأمون بیعت کند، با دست چپ با امام بیعت کرد! و گفت:

دست راست من در خراسان در بیعت مأمون است.


چون مأمون این گفته را شنید گفت:

من هر دو دست طاهر را راست می‌گویم تا بیعت او بر هردوی ما درست باشد.


از این جهت به طاهر لقب " ذوالیمینین " داد یعنی کسی که دارای دو دستِ راست است. باز گفته‌اند که طاهر با هر دو دست شمشیر می‌زد و لقب ذوالیمینین به این مناسبت بدو داده شده‌است. ۲۷ه/۸۲۲م هنگامی که طاهر حکومت خراسان را داشت، روزی در مسجد جامع مرو نام خلیفه را از خطبه انداخت. اگرچه فردای آن روز او را مرده یافتند و گمان می‌رود که به وسیله جاسوسان خلیفه مسموم شده باشد، امّا این تاریخ را آغاز تلاش برای تشکیل حکومت‌های ملّی ایرانی شمرده‌اند.

پس از طاهر ذوالیمینین جانشینان او ۵۰ سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروف‌ترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن
طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه می‌آورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت می‌فرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمی‌داد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور بسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی درباره راه نگه‌داری از قنات‌ها نوشته شد. دربارِ او محلّ رفت و آمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسی‌زبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»

امیران خانواده طاهریان عبارت اند از:

طاهر بن حسین معروف به ذوالیمینین

طلحه بن طاهر
علی بن طاهر
عبدالله بن طاهر
طاهر بن عبدالله
محمد بن طاهر بن عبدالله

۱۱ نظر:

  1. گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
    گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد
    باید بچشد عذاب تنهایی را
    مردی که ز عصر خود فراتر باشد

    شفیعی کدکنی

    پاسخحذف
  2. هنگامی که برخواستم از ایران ویرانه ای ساخته بودند و از مردم کشورم بردگانی زبون ، سپاه من نشان بزرگی و رشادت ایرانیان در طول تاریخ بوده است سپاهی که تنها به دنبال حفظ کشور و امنیت آن است.

    "نادر شاه افشار"

    پاسخحذف
  3. عید من آن روزی است که زحمت یک سال دهقان ، شام یک شب پادشاه نباشد.
    ارنست چه گوآرا

    پاسخحذف

  4. جهنم کجاست؟
    جایی که منطقش بی منطقیست...
    جایی که قانونش بی قانونیست...
    جایی که مردمش به هم رحم نمی کنند...
    جایی که مردمش فقط ناله می کنند...
    جایی که مردمش دیگران را به راحتی قضاوت می کنند...
    جایی که مردمش در زندگی هم دخالت می کنند...
    جایی که مردمش فقط دوست دارند تغییر را در دیگران ببینند...
    جایی که مردمش نمی خواهند خودت را ببینند...
    جایی که مردمش فقط استفاده کننده اند...
    جایی که مردمش هیچ بویی از فرهنگ و تمدن و انسانیت نبرده اند...
    جایی که تفاوت ها به سخره گرفته می شوند...
    جایی که دل ها به بازی گرفته می شوند...
    جایی که مردمش همه شعار می دهند...
    جایی که مردمش اهمیتی به حرف ها نمی دهند...
    جایی که بزرگترین دغدغه ی مردمش رابطه با جنس مخالف است...
    جایی که تنها استفاده ی مردمش از تکنولوژی دیدن فیلم های س**ی است...
    جایی که دخترانش آهن پرست و پسرانش مانکن پرستند...
    جایی که دو انسان مساوی هم نیستند...
    جایی که هنر وسیله ای برای کسب ثروت و شهرت است...
    جایی که رابطه فقط برای رفع نیاز شهوت است...
    جایی که دوستی بی معنیست...
    جایی که حماقت و عشق هم معنیست...
    جایی که صلح افسانه است...
    جایی که احترام بیگانه است...
    جایی که دروغ عادت است...
    جایی که فساد تفریح است...
    جایی که مذهبش خرافات است...
    جایی که مکتبش نادانیست...
    جهنم جاییست که مجرمانش انسان و جرمشان انسانیت است..

    پاسخحذف
  5. در انزوا فیلسوف، شاعر، پارسا، عابد می‌توان ساخت اما مسلمان نمی‌توان ساخت.

    دکتر علی شریعتی / ما و اقبال / صفحه 56

    پاسخحذف
  6. خرد تا به زنان میرسد ، نامش مکر می شود و مکر تا به مردان میرسد نام عقل می گیرد .
    درخواست توجه به زنان میرسد ، نامش حسادت می شود و حسادت تا به مردان میرسد ، می شود غیرت .
    نمایشنامه شب هزار و یکم / بهرام بیضایی

    پاسخحذف
  7. بزرگترین راز خلقت این نیست که چرا خدا جهان را خلق کرده است بلکه این است که چرا بیشعورها را اینقدر گستاخ و منفور آفریده است .


    " بیشعوری " نوشته : خاویر کرمنت - ترجمه : محمود فرجامی

    پاسخحذف
  8. آلفردو : خسته شدي پدر ؟
    پدر روحاني: آره. موقع رفتن سرازيريه خدا كمك مي‌كنه ولي موقع برگشتن خدا فقط نگاه مي‌كنه.


    سینما پارادیزو - جوزپه تورناتوره

    پاسخحذف
  9. خرد تا به زنان میرسد ، نامش مکر می شود و مکر تا به مردان میرسد نام عقل می گیرد ،
    درخواستِ توجه به زنان میرسد ، نامش حسادت می شود و حسادت تا به مردان میرسد ، می شود غیرت !

    شب هزار و یکم
    بهرام بیضایی

    پاسخحذف
  10. سخن عشـق تو بی‌آن‌که برآید به زبانم
    رنگ رخساره خبر می‌دهد از حال نهانم

    پاسخحذف
  11. کشوری که ملت آن به فارسی حرف بزند ، به عربی دعاکند و به انگلیسی نسخه بنویسد.... تکلیفش معلوم است...!

    "فریدون فرخزاد"

    پاسخحذف

تاریخ ایران افتخار امیز هست یا نه؟