۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

شب یلدا

« شب چله » یا « شب یلدا » جشنی است با پیشینه‌ای به درازای دست‌کم هفت هزار سال و یادگاری از مهرپرستی و آیین میترائیسم. این جشن همچون نوروز, سیزده‌بدر, جشن سوری و مهرگان... پس از یورش و شکست ایرانیان از مقدونیان, اعراب, مغول‌ها و تُرکان همچنان پابرجا مانده و هر سال در سَراسَر خانه‌های ایرانیان برپا می‌گرد
د.
واژه‌ی «یلدا» یک واژه‌ی سُریانی –از گویش‌های آرامی در شمال میان‌ر‌‌ودان- به معنای زایش و زادروز است. چراکه این جشن, جشن ِ زایش و رو به فزونی گذاردن خورشید/مهر/میترا است. دست‌کم هفت هزار سال پیش نیاکان ما ایرانیان -یعنی قوم آریا- پیشاز سه تکه شُدن و واگرایی درونی, به دانش گاه‌شُماری دست یافته و دریافته بودند که واپَسین شب آذرماه و نخستین شب زمستان, بُلندترین شب سال است. در بخشی از شاهنامه‌ی فردوسی می‌خوانیم:
نَباشد بَهار و زمستان پَدید نَیارَند هِنگام ِ رامِش نَوید
از این بیت می‌توان دریافت که ایرانیان به این دانش هرازان سال پیش‌تر دست یافته بودند.
جشن‌های ماهیانه و اصیل ایرانی, جشن‌هایی هستند که برپایه‌ی گاه‌شماری خورشیدی برگزار می‌شوند. این جشن‌ها پس از یورش تازیان به ایران و چیرگی آنها, با توجه به جایگزین شدن گاه‌شماری عربی ِ مَهشیدی (قمری) به جای گاه‌شماری خورشیدی، در یک بازه‌ی زمانی ویژه، اَرجمندی و کرامندی خود را از دست داده بودند. ولی به کوشش دانشمند بزرگ ایرانی, خیام نیشابوری دوباره بازسازی شدند. گاه‌شماری جلالی که به کوشش خیام ایجاد شد را می‌توان یکی از دقیق‌ترین گاه‌شماری‌ها به شمار آورد که در هر 5 هزار سال تنها یک روز اختلاف زمانی دارد.
می‌دانیم که ایرانیان از دیرباز آیین‌های خود را همراه با شادی و روشنایی برگزار می‌کردند. آیین‌هایی که همواره در کانون گرم خانواده برگزار می‌شود و به دور از هر گونه کَژرَوی و فِساد است. به همین اَنگیزه است که ایرانیان درازترین شب سال –یعنی شب چله- را به همراه خانواده و بیشتر در کنار بزرگ ِ خانواده بیدار نشسته تا سر برآوردن خورشید از آسمان و روشنایی را نظاره‌گر باشند. پس از شب چله است که دوران ِ کاستی روز/ شید(نور)/ روشنایی پایان یافته و دوران فزونی روز/ خورشید/ شید سر می‌رسد. در این شب بیدار ماندن و روشن نگه داشتن خانه نمادی است از یاری به روشنایی/خورشید در برابر تاریکی‌ها و پلیدی‌ها, تا سر برآوردن خورشید و رسیدن روز.
گذشته از ریختار ِ نمادین شب چله باید دانست که جشن یلدا, شب زادروز الهه‌ی مِهر یا میترا می باشد. «مهر» به معنی خورشید و یکی از بغ دخت‌ها و خدایان آریایی‌ها در گذشته‌های دور و پیش از گِرَویدَن ِ ایشان به آیین زرتشت است. باید گوشزد نمود که با توجه به بازگویی‌های مورخین یونانی, ایرانیان نزدیک به هفت هزار سال پیش به آیین یگانه پرستی زرتشتی درآمدند و از این دیدگاه یگانه و نخستین به شمار می‌آیند.
مِهر در آینده و پس از روی کار آمدن آیین یکتاپرستی زرتشتی, تبدیل به یکی از ایزدان و فرشتگان دین زرتشت شد و بخشی از نَسَک (کتاب) اَوستا به نام او یعنی مِهریَشت نام‌گذاری شده است. ایزَد مِهر از گرامی‌ترین ایزدان و فرشتگان اَهورمزدا است و دُشمن سَرسَخت دروغ به شمار می‌آید. ایرانیان همواره به صِفَتهایی چون راستگویی, دلیری و سَروَری‌خواهی پُرآوازه بودند. در اندیشه‌ی ایرانی اَهریمن سرچشمه‌ی هر گونه پَلیدی و تاریکی و دروغ است. در اندیشه ی ایرانی دروغ ریختاری دیو گونه به خود می‌گیرد و سَرراست برابر با یک دیو شناسانده می‌شود.
در مهریَشت اَوستا می‌خوانیم: «مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی می‌نگرد تا دروغی نگوید.» در اردیبهشت یَشت آمده است: «دروغ باید تباه گردد، دروغ باید سرنگون شود، دروغ باید نابود گردد و در جهان مادی باید راستی بر دروغ چیره شود.»
یا برای نمونه داریوش بزرگ در سَنگ نِبِشتِه یِ خود سَرراست از خداوند می‌خواهد که کشور ایران را از سه چیز یعنی «دروغ, خُشکسالی و دُشمن» دور نگه داشته و پاسداری نماید. یا در سنگ نبشته‌ی بیستون خود یکی از گناهان بزرگ شورشیان را دروغ‌گویی ایشان باز می‌شناساند.
آیین مهر در زمان سه تِکه شدن آریایی‌ها و مهاجرت بخشی از ایشان به اروپا همراه آنها به اروپا نیز کشیده شد. در روم باستان نیز ژولیان یکی از پادشاهان رومی به این آیین گروید. همچنین امپراتورانی چون کومودوس (۱۸۰-۱۹۲م.)، سپتیمیوس سوروس (۱۹۳-۲۱۱)، کاراکالا (۲۱۱-۲۱۷) و جولیان پُرآوازه به جولیان مرتد، و نیز بسیاری از سربازان و افسران روم، سَخت پیرو این آیین بودند و در رم، بریتانیا (در پی هجوم روم به سال ۴۳ م.)، و کِناره‌های رود راین، دانوب و فُرات، کِنیسه‌ها و نیایشگاه های پُرشماری برای میترا بر پا داشتند.
آنها سالها جشن زادروز میترا و شب چله را جشن می‌گرفتند و آن را سرآغاز سال می‌دانستند. حتی پس از گسترش دین تَرسایی (مسیحیت) در اروپا نیز این شب وَرجاوَندی خود را نِگه داشت و با زادروز حضرت مسیح یگانه گشت. مهرپرستی گستره ای از شرق ایران تا اروپا داشت. تاثیرات فراوان این آیین ایرانی و آریایی را هم اکنون در دین مسیحیت می‌بینیم.
مسیحیت تنها با بهره‌گیری از مهرپرستی بود که توانست جایی برای خود در اروپا پیدا کند. این آیین‌ها عبارت بودند از: فدیه, نیاز, روزه, رستاخیز, حساب و میزان, دوزخ و برزخ و... نیز مراسم و آدابی چون عشا ربانی, غسل تعمید, ناقوس زدن, نوازندگی به هنگام نیایش, 25 دسامبر که زادروز مهر شمرده می شود و پیوند آن با شب چله ی ایرانی و... این وام گیری ها به اندازه ای زیاد بود که آبای کلیسای مسیح زمانی که این همه وجوه اشتراک میان مذاهب خود و مذهب میترا (مهرپرستی) یافتند, شگفت زده شدند و مدعی گشتند که مذهب میترا این مراسم را از مسیحیت دزدیده است, یا اینکه این مذهب نیرنگ گمراه کننده‌ی اهریمن است.
روز وَرجاوَند اروپاییان یعنی سان+دی به معنای روز خورشید، یا آراستن درخت سَروی با دو رِشته‌ی نوار سیمین و زَرین به دست ایرانیان در گذشته، و یا نشانه‌های فراوان دیگر, هَمگی نِشان از هُنایش (تاثیر گذاری) آیین مهر بر اروپا و غرب دارد و در واقع ریشه‌ی کریسمس را به جشن شب چله‌ی ایرانی پیوند می‌دهد.

سنایی در این باره مــــــی‌گـــــــوید:
به صاحب‌دولتی پیونــد اگر نامـی همی جویــی * که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا
معزی نیز در وصف عیسی می‌گوید:
تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است * تو شمع فروزنـده و گیتــی شب یلــدا
سیف اسفرنگی تأکید می‌ورزد که یلدا شهرت و آوازۀ خود را از نام مسیح دارد:
سخنم بلند‌نام از سخن تو گشت و شایـد * که درازنامی از نام مسیح یافت یلـــــدا                                    کورش محسنی

۴۰ نظر:

  1. زندگی به من آموخت هر چیزی قیمتی دارد !


    پنیر مجانی فقط در تله موش یافت می شود . . . !

    پاسخحذف
  2. و به انگشتم نخي خواهم بست كه فراموشم نشود كه هنوز انسانم !

    پاسخحذف
  3. پشت چهار راه ... پشت فرمان ... نشسته ام

    و به تضادِ ذهن خود و دخترک گلفروشی فکر می کنم

    که چراغ را قرمز می خواهد و من سبز . . . !

    پاسخحذف
  4. چه چیزی لازم است تا در این سیاره
    بتوان در آرامش با یکدیگر عشق بازی کرد؟
    هر کسی زیر ملافه هایت را میگردد
    هر کسی در عشق تو دخالت می کند
    چیزهای وحشتناکی می گویند
    در باره ی مرد و زنی که
    بعد از آن همه با هم گردیدن
    همه جور عذاب وجدان
    به کاری شگفت دست می زنند
    با هم در تختی دراز می کشند

    از خودم می پرسم
    آیا قورباغه ها هم چنین مخفی کارند
    یا هر گاه که بخواهند عطسه می زنند
    آیا در گوش یکدیگر
    در مرداب
    از قورباغه های حرامزاده می گویند
    و یا از شادی زندگی دوزیستی شان

    از خودم می پرسم
    آیا پرندگان
    پرندگان دشمن را
    انگشت نما می کنند؟

    آیا گاو های نر
    پیش از آنکه در دیدرس همه
    با ماده گاوی بیرون روند
    با گوساله هاشان می نشینند و غیبت می کنند؟

    جاده ها هم چشم دارند
    پارک ها پلیس
    هتل ها، میهمانانشان را برانداز می کنند
    پنجره ها نام ها را نام می برند
    توپ و جوخه ی سربازان در کارند
    با مأموریتی برای پایان دادن به عشق
    گوشها و آرواره ها همه در کارند
    تا آنکه مرد و معشوقش
    ناگزیر بر روی دوچرخه ای
    شتابزده
    به لحظه ی اوج جاری شوند.

    پابلو نرودا

    پاسخحذف
  5. همه در پیشگاه پروردگار برابرند؛ تا کنون یاوه گویی از این بالاتر بر این کره خاکی دیده نشده است !

    فریدریش نیچه

    پاسخحذف
  6. اگر می خواهی حقیقت را به مردمان بگویی، کاری کن که همزمان بخندند، در غیر اینصورت تو را خواهند کشت.

    اسکار وایلد

    پاسخحذف
  7. هرگز از خویشتن سخن نگفتن شکل بسیار شرافتمندانه ی ریاست.

    نیچه - انسانی زیاده انسانی

    پاسخحذف
  8. تنها توجیه ادیان، وجود مرگ است..
    مذاهب همان قدر به مرگ نیازمندند که ما به نان.


    در ستایش مرگ / ژوزه ساراماگو

    پاسخحذف
  9. خارجیــا: وای اگه دنیا تموم شه چی ، ما هنوز کلی آرزو و کار نکرده داریم...!
    ایرانیــا: خدا کنه به حق پنج تن دنیا تموم شــه راحــت شیــم...!

    پاسخحذف
  10. درد من مرگ مردمی است که گدایی را قناعت ، بی عرضگی را صبر و با تبسمی بر لب این حماقتها را حکمت خدا میدانند!

    "مهاتما گاندی"

    پاسخحذف
  11. اولين شاعر جهان حتما بسيار رنج برده است
    آنگاه که تير و کمانش را کنار گذاشت
    و کوشيد براي يارانش
    آنچه را که هنگام غروب خورشيد احساس کرده توصيف کند !
    و کاملا محتمل است که اين ياران آنچه را که گفته است
    به سخره گرفته باشند

    جبران خلیل جبران

    پاسخحذف
  12. قبل از اینکه به آزادی فکر کنی به این بیاندیش که چرا در بندی؟! شالوده ی آزادی تو ایمان به این است که آزادی لیاقت توست!

    پاسخحذف
  13. باد با چراغ خاموش کاری ندارد ! اگر در سختی هستی ، بدان روشنی !

    پاسخحذف
  14. در پایان ما سخنان دشمنان را بیاد نخواهیم داشت اما سکوت دوستان را فراموش نخواهیم کرد.


    مارتین لوتر کینگ

    پاسخحذف
  15. محبت آرام و پاکی که میان دو دوست پس از شست و شوی غباری که بر دل ها یشان نشسته بوده است , تندتر و سوزنده تر می شود

    دکتر علی شریعتی / کتاب اسلام شناسی / صفحه 350

    پاسخحذف
  16. امروز 1/1/1 :
    آغاز سال جدیدو به همه ی بازماندگان دنیای قبلی تبریک میگم
    :)))))))))

    پاسخحذف
  17. ای جان جهان جز تو کسی کیست بگو
    بی‌جان و جهان هیچ کسی زیست بگو

    من بـد کنم و تو بــد مـکافات دهی
    پس فرق میان من و تو چیست بگو

    پاسخحذف
  18. انسان ها تنها موجودات روی زمین هستند که ادعا میکنند خدایی هست
    ولی تنها جاندارانی هستن که رفتارشون طوریه که انگار خدایی وجود نداره
    جانی دپ <==== خاطرات یک الکلی

    پاسخحذف
  19. جامعه ای که در ظرف مکانی خویش بماند , می بندد و راکد می شود و در نتیجه از ارتقاء و تحول و توسعه محروم است .

    دکتر علی شریعتی / روش شناخت اسلام / صفحه 132

    پاسخحذف
  20. ملک ايران مملو از مردانگيست
    جنـگ با ايرانيان ديوانگيــست
    دشمنانش دشمـن ديرينه اند
    تــرک تازي و اجانب ريشه اند
    عدل کورش شاه شاهان جهان
    غـرق حيــــــرت مي کند پيغمبران
    داريـو شش مظـــــهر آباديـــــــست
    شـــــاه شـــاهان جهــان ايرانيسـت
    آريو بــــــرزن نمـــاد غيـــــــرت اســت
    سمبــل آزادي ايــــــن ملــــت اســـت
    مـــــــهـــردادش دشــــــمن يونانيــان
    ســـــــر بلنــــــــد از نام او ايــــرانيان
    يزد گردش دشمــن هر تازي اســت
    جنـــگ او با تــازيان تاريــخي است
    فاتح و دشمن ستيزش سورناست
    دشـــمـن هر نانجيبش سورناســت
    چــون خشــايــارش دگـــر دنيـــا نـديد
    خـــاک يونان ضرب شصتش را چشـيد

    پاسخحذف
  21. کشتند بشر را که سیاست این اسـت
    کردند جهان تبه که حکمت این اســـت
    در کســـوت خیـــرخواهی نــوع بشــر
    زادنــد چه فتنه ها، مهارت این اسـت؟

    استاد خلیلی
    شاعر تاجیک

    پاسخحذف
  22. مثل کبریت کشیدن در باد زندگی دشوار است
    من خلاف جهت آب شنا کردن را،مثل یک معجزه باور دارم.
    آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد...هرچه باداباد.

    سهراب سپهری

    پاسخحذف
  23. خدایا : میدانم که اسلام پیامبر تو با "نه" آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با "نه" آغاز شد (نه ای که علی در شورای عمر در پاسخ عبدالرحمن گفت) . مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ، به " اسلام آری " و به " تشیع آری " کافر گردان .

    دکتر علی شریعتی / کتاب نیایش

    پاسخحذف
  24. تفکر دینی، تلاش برای یافتن راه رهایی از اتاقی است که هیچ دری ندارد.

    - آلبرت اینشتین

    پاسخحذف
  25. ای خداوند یکی یار جفاکارش ده
    دلبری عشوه ده سرکش خون خوارش ده

    تا بداند که شب ما به چه سان می‌گذرد
    غم عشقش ده و عشقش ده و بسیارش ده

    چند روزی جهت تجربه بیمارش کن
    با طبیبی دغلی پیشه سر و کارش ده

    ببرش سوی بیابان و کن او را تشنه
    یک سقایی حجری سینه سبکسارش ده

    گمرهش کن که ره راست نداند سوی شهر
    پس قلاوز کژ بیهده رفتارش ده

    عالم از سرکشی آن مه سرگشته شدند
    مدتی گردش این گنبد دوارش ده

    کو صیادی که همی‌کرد دل ما را پار
    زو ببر سنگ دلی و دل پیرارش ده

    منکر پار شده‌ست او که مرا یاد نماند
    ببر انکار از او و دم اقرارش ده

    گفتم آخر به نشانی که به دربان گفتی
    که فلانی چو بیاید بر ما بارش ده

    گفت آمد که مرا خواجه ز بالا گیرد
    رو بجو همچو خودی ابله و آچارش ده

    بس کن ای ساقی و کس را چو رهی مست مکن
    ور کنی مست بدین حد ره هموارش ده

    پاسخحذف
  26. به مردی که یک پایش را از دست داده است، گفتنِ اینکه کسانی هستند که هر دو پایشان را از دست داده اند، تسلی دادن نیست بلکه دست انداختنش است. در درجه‌ی معینی از درماندگی و بیچارگی، دیگر هر مقایسه‌ی کمّی معنایش را از دست می‌دهد.

    گفت‌و‌گو با مرگ- آرتور کوستلر

    پاسخحذف
  27. احمد شاملو در باب حوریان بهشتی‌
    ----------------------------------------
    آنهایی که ما را از دوستی با جنس مخالف ، با آتش جهنم می هراسانند ، نمازشان را به امید همخوابی با حوریان بهشت می خوانند
    احمد شاملو

    پاسخحذف
  28. در یک تکه نان گرم در دست گرسنه،
    همان اندازه خدا را میتوان احساس کرد که:
    در یک پدیده غیبی!
    چرا ما هرچیز را که:
    بر خلاف قوانین علمی باشد،
    برخلاف جبر تاریخ باشد،
    بر خلاف اقتصاد باشد،
    برخلاف محسوس باشد،
    بر خلاف منطق باشد،
    آنها را فقط به خدا منصوب کنیم....؟!
    چرا هروقت که یکی میمیرد، میگوییم که این دیگر در اختیارخداوند و در قلمروخداوند قرار گرفت....
    " مگر پیش از مرگ در قلمرو کی بود؟!"
    مگر خدا:
    در آخرت بیشتر وجود دارد از دنیا...؟
    در زمین کمتر وجود دارد تا آسمان...؟
    درروح بیشتر وجود دارد تا جسم...؟
    در نان کمتر وجود دارد تا نماز...؟
    چگونه توحید را میفهمیم...؟!؟!

    پاسخحذف
  29. غزل «آشتی» از سیمین بهبهانی

    چندی به قهر گر چه زما رخ نهفته بود
    دیشب ز آشتی به بَرَم تنگ خفته بود

    شب تا سحر نخفته و در پیش روی ماه
    گه بوسه وام داده و گاهی گرفته بود

    بودم بهار حُسن که از همّت لبش
    گل های بوسه بر سر و رویم شکفته بود

    در پایَش اوفتادم و دانست عاشقم
    این راز اگرچه در دل تنگم نهفته بود

    خاموش بود و قصه ی او را به گوش من
    آن دل که می تپَیَد به صد شور گفته بود

    سیمین نثار مقدم پُر مهر دوست کرد
    آن دانه های دُر که شب هجر سُفته بود.

    پاسخحذف
  30. از رساله دلگشای عبید زاکانی

    خراسانی خَری در کاروان گُم کرد. خر دیگری را بگرفت و بار بر او نهاد. خداوند [صاحب] خر، خر را بگرفت که ازآن من است. او انکار کرد.
    گفتند: خر تو نَر بود یا ماده؟ گفت: نَر. گفتند: این ماده است.
    گفت: خر من نیز، چنان نَر هم نبود.

    پاسخحذف
  31. زياد در فکر عبادت خداياني که نمي‌دانی خواست آنان چيست، مباش،
    بلکه به خدمتِ مردم بپرداز که می‌دانی مشکلات‌شان چيست
    و چه می‌خواهند.

    کنفوسيوس

    پاسخحذف
  32. از طوفان که درآمدی دیگر همان آدمی نخواهی بود که به طوفان پا نهادی. معنی طـــوفــــان همین است.


    کافکا در کرانه - هاروکی موراکامی

    پاسخحذف
  33. جهان سوم جايي است كه مردمش به فکر "اومدن" یه روز خوب هستن نه "آوردنش"...!

    پاسخحذف
  34. اگر شما باید صدای مخالفان باور خود را خفه کنید، شما دارید اعتراف می کنید که باور آسیب پذیری دارید.

    - جاشوا میخایل - در کتاب "امتیاز خواهی و سانسور"

    پاسخحذف
  35. من علت تمام بدبختی و این روح ذلت پذیری را در دو چیز می بینم :
    یکی تقیه در برابر حاکم و دیگری , ریا در برابر عوام .

    دکتر علی شریعتی / با مخاطبهای آشنا / صفحه 13

    پاسخحذف
  36. می دانی؟
    یک وقت هایی باید
    روی یک تکه کاغذ بنویسی
    تـعطیــل است!

    و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
    باید به خودت استراحت بدهی
    دراز بکشی
    دست هایت را زیر سرت بگذاری
    به آسمان خیره شوی
    و بی خیال ســوت بزنی

    در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
    پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
    آن وقت با خودت بگویـی:
    بگذار منتـظـر بمانند!

    حسین پناهی

    پاسخحذف
  37. گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد
    و برمی گشت !
    پرسیدند :
    چه می کنی ؟
    پاسخ داد :

    در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم ...
    گفتند :
    حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است
    و این آب فایده ای ندارد
    گفت :
    شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ،
    اما آن هنگام که خداوند می پرسد :
    زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
    پاسخ میدم :
    هر آنچه از من بر می آمد !!

    پاسخحذف
  38. چه دوستم داشته باشی و چه ازمن متنفر باشی در هر صورت بهم لطف میکنی چون اگه دوستم داشته باشی تو قلبت هستم و اگه ازم متنفر باشی تو ذهنتم

    (شکسپیر)

    پاسخحذف
  39. تقدس کار در اسلام تا بدانجا است که می‌دانیم پیامبر تنها دو دست را بوسیده است، دست یک زن و دست یک کارگر را ، دو چهره‌ای که در همه نظام‌ها و تمدن‌ها و فرهنگ‌ها تجسم ذلت، حقارت و محرومیت بوده‌اند، آن هم دست بوسیدن !

    دکتر علی شریعتی / خودسازی انقلابی / صفحه 172

    پاسخحذف
  40. در اين دنيا برای كفری كردن آدمهای رذلی كه می خواهند همه چيز را از آنچه هست برايت سخت تر كنند، راهی بهتر از اين نيست كه وانمود كنی از هيچ چيز دلخور نيستی!


    دیوانه از قفس پرید / فیلمی از:میلوش فورمن

    پاسخحذف

تاریخ ایران افتخار امیز هست یا نه؟